آسمون تموم نمیشه..
برای بودن بهانه کم نیست
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1398برچسب:, توسط ارغوانی |

دلم عجیب تنگ شده است

               برای تمام لحظه هایی که..

دلت عجیب..

               برای من تنگ می شد..!

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, توسط ارغوانی |

حتی آنشرلی هم نشدیم یکی از ما بپرسه:

 

آنه,

تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت؟!

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, توسط ارغوانی |

زخم هایت را پنهان کن...

 

اینجا مردم زیادی بانمک شده اند!!!!

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, توسط ارغوانی |

گاهی آدمها می روند...

نه برای اینکه دلایل بودن شان کم شده است..

به این دلیل که آنقدر کوچک اند

که..

تحمل حجم بالای محبت_ تورا ندارند..

*او که رفتنی ست..بگذار برود!*

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, توسط ارغوانی |

این مرد خودپرست

این دیو این رهاشده از بند مست مست

ایستاده روبروی منو خیره در منست..

گفتم به خویشتن:

آیا توان رستنم از این نگاه هست؟

مشتی زدم به سینه ی او...

ناگهان دریغ!!

آیینه ی تمام قد روبرو شکست....

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, توسط ارغوانی |

داری میری یه جای دور

ستاره هات بدون نور

سرعت کم سوت قطار

یه جای تنگ و بی عبور

یه پیچ پرخطر تو راه

خیره شدن چشام به ماه

خیلی دلم تنگه برات

به وسعت یک پر کاه..

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, توسط ارغوانی |

یه شب خوب تو آسمون یه ستاره چشمک زنون

خندید و گفت کنارتم تا آخرش تا پای جون

ستاره ی قشنگی بود آروم و ناز و مهربون

ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون

اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون

ماهه اومد ستاره رو دزدید و برد نامهربون

ستاره رفت با رفتنش منم شدم بی همزبون

حالا شبا به یاد اون چشم میدوزم به آسمون

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, توسط ارغوانی |

بعضی وقتا وقتی دلم می گیره

دلم میخواد خدا بیاد پایین و

اشکامو پاک کنه وبهم بگه:

آدما اذیتت میکنن؟..بیا بریم!

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, توسط ارغوانی |

سلامتی اونایی که درددل همه رو گوش میدن ولی معلوم نیست خودشون کجا درددل میکنن

سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی شکستن بلد نیست

سلامتی اونایی که تو اوج سختی و مشکلات بجای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن

سلامتی اونی که تو رفاقت کم نذاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 دی 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

چه کسی میگوید که گرانی شده است؟!

دوره ارزانی ست..دل ربودن ارزان.

دل شکستن ارزان.

دوستی ارزان است!

دشمنیها ارزان..

چه شرافت ارزان..تن عریان ارزان..

آبرو قیمت یک تکه نان..

...و دروغ از همه چیز ارزانتر!!

قیمت عشق چقدر کم شده است..

کمتر از آب روان!!

و چه تخفیف بزرگی خورده..قیمت هر انسان!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 دی 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

عشق مثل یه درخته..

اینکه چقدر میتونه بلند بشه مهم نیست..

اینکه چقدر ریشه اش میتونه عمیق باشه مهمه!!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 دی 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

امید عصای عاشقه...

با اون گام بردار و طوری راه برو ک به اندیشه های ناامیدکننده برخورد نکنی...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

در بی کران زندگی دو چیز افسونم می کند:

اول آبی دریا را که می بینم و می دانم که نیست,

دیگر خدایی را نمی بینم و می دانم که هست..

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

باز باران با ترانه

گریه هایم بی بهانه

می خورد بر سقف قلبم

باورت شاید نباشد

خسته است این قلب تنگم

تلخ و شیرین مثل لیلی

مثل دریای خروشان

مثل امواج پریشان

بی قرارم

بی قرارم....

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

صبح شد و وقت خوندن خروس شد

یه روح پاک راهی اقیانوس شد

گفتن که چش بود طفلکی چرا مرد؟

جواب دادن دیشب یارش عروس شد

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

بگذار تا بگویمتقدیر لا ابالیست..

دنیا به این بزرگی یک کوزه ی سفالیست

باید که مهربان بود باید که عشق ورزید

زیرا که زنده بودن هر لحظه احتمالیست

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

اتل متل رفاقت /تکرار تلخ عادت/گاو حسن پریشون/دلی داره پر از خون/

عشقم که رفت هندستون/خونه م شده قبرستون/یه عشق دیگه بردار/

یه دنیا غصه بردار/اسمشو بذار بچگی/تا آخر زندگی/آچین و واچین تموم شد/

عمر منم حروم شد..

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

زندگانی با همین غم ها خوش است

با همین بیش و همین کم ها خوش است

زندگی کردیم و شاکی نیستیم

بر زمین خوردیم و خاکی نیستیم...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

هر که فرهاد شود در ره عشق

همه کس در نظرش شیرین است

تهمت کفر به عاشق نزنید

عاشقی پاکترین آیین است

محبوبم

در اوقات خوش تنهاییت یادم کن و رهایم نکن..

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد

باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد

غنچه شوقی به شکوفا شدنش نیست دگر

باخبر گشته که دنیا چه فریبی دارد

خاک کم آب شده مثل کویری تشنه

شاید از جای دگر مزرعه شیبی دارد

سیب هر سال شکوفا می شد

باغبان کرده فراموش که سیبی دارد..

نوشته شده در تاريخ شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

گفتی که به احترام دل باران باش

باران شدم و به روی گل باریدم

گفتی که ببوس روی نیاوفر را

از عشق تو گونه های او بوسیدم

گفتی که ستاره شو ولی روشن کن

من هم چون گل ستاره ها تابیدم

گفتی که برای گل من پیچک باش

بر یاسمن نگاه تو پیچیدم

گفتی که بیا برای من مجنون باش

مجنون شدم و ز دوریت نالیدم

گفتی که برای لحظه ای دریا شو

دریا شدم و تو را به ساحل دیدم

گفتی که شکوفه کن به فصل پاییز

گل دادم و با ترنمت روییدم

گفتی که بیا و از وفایت بگذر

از لهجه ی بی وفاییت رنجیدم

گفتم که بهانه ات برایم کافیست

معنای لطیف عشق را فهمیدم..

نوشته شده در تاريخ شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

گفت: یارب گرچه خارم کرد لیلایم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای من.من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم

سالها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی..

نوشته شده در تاريخ شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

سلام بهونه نفسهای من

دیشب اگه باهات درد و دل نمی کردم تا صبح باید چشامو بارونی می دیدی.

میگم بهونه! میشه یه روزی برسه که بدونم......

هیچی ولش.بازم زد به سرم که سوال همیشگی مو ازت بپرسم!

باید ببخشی که همیشه با حرفام خسته ت می کنم......

حالا مثل همیشه بازم آروم در گوشت میگم:

آسمونت تموم نمیشه....

کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد           قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

امروز بازم به امید اینکه دوباره تورو حس کنم چشمام و باز می کنم...

انقدر مهربونی که حتی وقتی حواسم بهت نبست هم بهم نگاه می کنی

میرم کنار پنجره..

به آسمون نگاه می کنم..

بازم دارم تورو حس می کنم.چه حس غریبیه!

حالا اینو تقدیم می کنم به تویی که خیلی خوبی اما هنوز نمی دونم که...

عاشقی تا دم سحر فقط درد و آه می کشد      با بخار پشت شیشه یک نگاه می کشد

عکس عشق خویش را شبیه ماه می کشد      اشتباه می کشد.....

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

سلام

امروز خیلی دلم گرفته بود......

اما از وقتی که باهات حرف زدم آروم شدم اساسی...

خیلی خوبی منم خیلی دوست دارم...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

زندگی از جنس آب و شیشه نیست

زندگی یک شاخه بی ریشه نیست

می شنیدم یک نفر با شکوه گفت:

زندگی عشق است یک اندیشه نیست

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

زندگی با همه وسعت خویش

محفل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست

اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست

زندگی جنبش و جاری شدن است

از تماشاگه آغاز حیات           تا بر آنجا که خدا می خواهد

                                                               

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

گفته بودی فردا پشت این پنجره ها                

غنچه ای می روید

و کسی می آید

روشنی می آرد

دیرگاهیست که من

پشت این پنجره ها منتظرم

اما اینجا حتی رد پایی هم نیست.

                                           

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط ارغوانی |

 

کنار آشیانه تو آشیانه می کنم

فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم

کسی سوال می کند به خاطر چه زنده ای؟

و من برای زندگی تو را بهانه می کنم.

                                          

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.